نقل مکان ...
مدتی نبودم و درگیر کارای زندگی بودم. بالاخره بعد از ۶ ماه انتظار و سختی انتقالمون به شهر محل زندگی همسر صورت گرفت ...
این کوچ کردن خیلی سخت بنظر میومد. حال و روز جسمی من که معلومه و واقعا نمیتونستم هییییچ کار مثبتی انجام بدم و خودم یه جورایی اسباب زحمت بودم که با این وضعم چطور ۶۰۰ کیلومتر مسافت رو طی کنم؟! و بعد مشکل تهیه خونه توی این اوضاع نابسامان گرانی و دست خالی ما ! و البته زمان محدود مرخصی همسر که باید تو این زمان کوتاه خونه پیدا میکردیم و تر و تمیز میکردیم و از یه شهر دیگه اسباب می آوردیم و ... حتی فکر کردن به این همه کار هم آدمو گیج میکرد چه برسه به اینکه باور کنم یه روز همه این کارا به خوبی و خوشی تموم میشه! و خدای مهربونم مثل همیشه برام سنگ تموم گذاشت... میگید چطوری؟ عرض میکنم خدمتتون:
توی این مدت کوتاه در زمان نصف روز تونستیم یه خونه خیییییییییییلی خوب پیدا کنیم که تقریبا بهترین جای شهر هست، نزدیک مادرشوهرم هستم و راحت رفت و آمد میکنیم، خونه بزرگ و نوساز و خلاصه هرچی از خوبیهای خونه بگم کم گفتم! و جالبه که مقدار کرایه خونه هم نسبت به خونه های هم ترازش خیلی کمتره! و البته یه صاحبخونه خیییییلی خوب و مومن و منصف. و لازمه بگم که همین هزینه برای رهن خونه رو هم خدا به طرز معجزه آسایی بهمون رسوند ...
خونه که قولنامه شد با کمک خانوادم اسبابامون فرستاده شد و توی مدت زمان کمتر از دو روز همه وسایل رو خواهرشوهرام (ان شاالله خدا براشون به بهترین شکل جبران کنه) با دلسوزی فراوان برام چیدن!! تک تک وسایل آشپزخونه رو شستن و خشک کردن و گذاشتن توی کابینت، کمد دیواری و وسایلشو مرتب کردن و خلاصه هیچ کاری روی زمین نموند و من بدون اینکه دست به سیاه و سفید بزنم خیییییییلی زود و راحت بالاخره سامون گرفتم ... الان که دور و برمو نگاه میکنم اینقد همه چیز مرتبه که حیرون میمونم!
من که لایق این همه لطف خدا نیستم! این نظر ویژه خدا یا بخاطر خوبی زیاد همسرمه و اخلاق خوشش و یا روزی فرزندمونه ... و واقعا زندگی من میتونه یه مثال عینی باشه برای همه اونایی که از ازدواج و تشکیل زندگی و تهیه خونه و بچه دار شدن و ... میترسن. من واقعا با هیچی شروع کردم و همه چیز خودبخود پیش میره ...
این روزها به حرفهای دوست خوبم سیده طهورا فکر میکنم... طهورا جان یادتونه میگفتید نقل مکان کردن گشایش ایجاد میکنه؟! و من منتظر نشستم تا هر لحظه لطف خدا رو با چشمام ببینم.
- ۹۴/۰۵/۰۳