شرح وصال

از خودم می‌گویم ... و شرح می‌دهم وقایع را تا وصال حضرت دوست ...

شرح وصال

از خودم می‌گویم ... و شرح می‌دهم وقایع را تا وصال حضرت دوست ...

۵ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

از ویژگی‌های نبرد امام حسین علیه السلام این بود که دشمنانش ناجوانمردانه با او و یاران اندکش جنگیدند و قوانین بسیاری را که حتی در پیکار با کافران نیز می‌بایست رعایت می‌شد زیر پا گذاشتند:


۱) نباید در ماه حرام هیچ نبردی آغاز گردد ولی یزیدیان در ماهی حرام بر او و یارانش هجوم بردند و آنان را به شهادت رساندند.


۲) در نبرد با کافران نیز، کودکان و زنان را به خاک و خون نمی‌کِشند و نمی‌کُشند ولی یزیدیان کودک شیرخواره او را با لب تشنه شهید کردند.


۳) در نبرد، نبایست زمین سپاهیان دشمن را به آتش کشید ولی یزیدیان برخی خیمه های یاران امام حسین علیه السلام را در زمان حیات آن حضرت به آتش کشیدند و پس از شهادت آن حضرت، خیمه های بر جای مانده را نیز در شعله‌های آتش سوزاندند.


۴) در عرب رسم بر آن است که در نبردهای تن به تن، چند تن به یکباره بر یک رزم‌آور حمله‌ور نمی‌شوند هرچند در نبرد با کافران باشند. [ولی در نبرد نابرابر روز عاشورا چندین یزیدی بر یک جنگاور سپاه امام حسین علیه السلام حمله‌ور می‌شدند].


۵) رسم جنگیدن آن بود که نبرد را از هنگامه عصر می‌آغازیدند تا نبرد به درازا نینجامد و شب هنگام به پایان رسد تا به نابودی بیشمار دو سپاه نکشد. [ولی در روز عاشورا، نبرد از سحرگاهان آغاز شد].


۶) از قوانین جوانمردانه نبرد آن است که سر بریده‌ی هیچکس را از میدان نبرد بیرون نمی‌برند.


(برگرفته از الخصائص الحسینیه، تالیف: آیت الله حاج شیخ جعفر شوشتری)


ادامه دارد ...

  • بانوی شیعه

مرگ در پنجه‌ی تو

زبون‌تر از مگسی است

که کودکان به شیطنت در مشت می گیرند

و یزید، بهانه‌ای،

دستمال کثیفی


که خلط ستم را در آن تف کردند

و در زبالة تاریخ افکندند


یزید کلمه نبود

دروغ بود

زالویی درشت

که اکسیژن هوا را می مکید

مخَنثی که تهمتِ مردی بود

بوزینه‌ای با گناهی درشت:

«سرقت نام انسان»

و سلام بر تو

که مظلوم ترینی

نه از آن جهت که عطشانت شهید کردند

بل از آن رو که دشمنت این است!


علی موسوی گرمارودی

  • بانوی شیعه

وَ وَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهًا وَ وَضَعَتْهُ کُرْهًا ... (سوره احقاف، آیه ۱۵): ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند، مادرش او را با ناراحتی حمل می‏کند، و با ناراحتی بر زمین می‏گذارد ...


وَ وَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَ هْنًا عَلَى وَهْن ... (سوره لقمان، آیه ۱۴): و ما به انسان درباره پدر و مادرش سفارش کردیم، مادرش او را با زحمت روی زحمت حمل کرد، (و به هنگام بارداری هر روز رنج و ناراحتی تازه‏ ای را متحمل می‏شد)...


این روزها معنای این آیات را خیلی بهتر از قبل درک میکنم. هر روز ناراحتیهایم بیشتر و بیشتر می شود!


وقتی همه کفشهایت برایت کوچک می شوند و پاهایت به شدت ورم دارد و دلت گرفته و میخواهی چند دقیقه ای قدم بزنی و نمی توانی ...

وقتی ظاهرت خیلی متفاوت تر و البته زشت تر از قبل از بارداری شده است ...

وقتی برای برداشتن کوچکترین وسیله از زمین نمی توانی به راحتی خم شوی و اکثر مواقع محتاج دیگرانی...

وقتی برای پختن یک غذای ساده باید بین پختن غذا مدام استراحت کنی یا برای شستن چند عدد ظرف، چنان خسته می شوی که گویی یک مهمانی چندین نفره را پشت سر گذاشته ای ...

وقتی چنان به دنده هایت فشار می‌آید که نمی‌توانی راحت بنشینی ...

وقتی هر شب که بی خوابی امانت را می برد و در هر غلت زدنی ناله ات بلند می شود ...

وقتی برای چندمین بار مجبوری برای چند سی سی ناقابل از خواب بیدار شوی ...

وقتی عضلات پایت می‌گیرد و هربار که چشمهایت سنگین می شود تا بالاخره خوابت ببرد ضعف پاها اجازه نمی‌دهد ...

وقتی که حتی انجام شخصی ترین کارهایت هم برایت سخت و غیر ممکن می شود ...

وقتی ...

.

.

.

.

و حالا خیلی بهتر از قبل معنی این آیات را درک میکنم.


به امید آن که همه زنان سرزمینم طعم شیرین مادر شدن را بچشند ...

الهی آمیـــــــــــن


  • بانوی شیعه

مدتی است ذهنم درگیر وضع فعلی جامعه است ... چقدر خدا روی زمین غریبه ...


*رفته بودم آزمایش خون بدم، آزمایشگاه دولتی و مرجع بود و مراجعه کننده زیادی داشت. بالای دو تا اتاق نوشته بود «خونگیری آقایان» و «خونگیری خانمها» خیالم راحت شد که محرم و نامحرمی رعایت میشه. وقتی نوبتم شد یه آقا صدام زد و گفت بفرمایید نمونه رو بگیریم و منو به طرف اتاق آقایان هدایت کرد!!! با تعجب پرسیدم آقایونم باید اینجا باشن؟ و با حالتی که خیلی بهش برخورده بود گفت پس بیرون بشینید تا نمونه گیر خانم سرش خلوت بشه!! منم بیرون منتظر بودم ... و میدیدم که توی این مدت توی اتاق نمونه گیری خانمها خیلی راحت آقایون کارمند برای کارهای مختلف رفت و آمد میکنند و حرص میخوردم! نوبتم که شد وقتی وارد اتاق شدم در و بستم. همون موقع یکی از خانمهای کارمند گفت شوهرت حاج آقاست، چون ظاهرت خیلی خاصه و سخت میگیری!! و واقعا فهمیدم که چقدر حجاب و رعایت واجبات در جامعه کم شده که توی ذهن خیلیا اگر کسی این چیزا براش مهم باشه حتما بخاطر شرایطشه، نه ترس از خدا ! ... جالبه که خیلی از خانمها حتی چادری بودن و بعد از آزمایش با آستین بالا زده میومدن توی راهرو و قدم میزدن!!


*حالم بد بود و رفته بودم بیمارستان و قرار بود برام سرم وصل کنن. دیدم که پرستار بخش آقاست. همسرم پرسید ببخشید پرستار خانم ندارید؟ که کلی به‌ آقاهه بر خورد و با حالتی عصبانی با بخش دیگه ای تماس گرفت و به خانم همکارش گفت که بیاد و سرم رو وصل کنه. و ما به جرم اینکه داشتیم یکی از واجبات خدا رو انجام میدادیم با اون حال بدی که داشتم حدود ۲۰ دقیقه ای معطل شدیم تا پیگیر شدن و اومدن!!


*سوار تاکسی شده بودم و متاسفانه یه آقا اومد و کنارم نشست. من هم برای رعایت حریم ها کیفمو گذاشتم بینمون، هرچند کیفم خیلی باریک بود و جایی رو تنگ نمیکرد ولی آقاهه گویا خیلی خیلی از این موضوع ناراحت شده بود! مدام چپ چپ به کیفم نگاه میکرد و انتظار داشت برش دارم تا جاش بازتر بشه!


*رفته بودم دکتر فشارم رو بگیرم. چون دیر وقت بود فقط دکتر آقا داشتن. من هم برای گرفتن فشار آستینمو بالا نزدم و ازشون خواستم فشارو از روی لباس بگیرن و دکتره با حالتی حق به جانب میخواست بهم بفهمونه که نمیشه! که منم قبل از اینکه اون بخواد چیزی بگه گفتم مشکلی نداره من اکثر مواقع اینطوری فشار میگیرم ...



  • بانوی شیعه

خلاصه ماجرای فاجعه منا از زبان حاج میثم مطیعی:

سعودی‌ها ماشینی در خروجی جمرات قرار داده بودند تا حجاج نتوانند به‌راحتی از خیابان به سمت جمرات، خارج شوند؛ یعنی بسته بودن غیرطبیعی راه کاملاً برای افرادی که در آن وضعیت گرفتارشده بودند مشهود بود. بسیاری از حجاج در اثر تشنگی جان دادند/ سعودی‌ها مقابل اجساد می‌خندیدند. بخشی بر اثر بی‌حالی و گرما روی زمین افتادند و بخشی بر اثر فشار و اقدام نا به‌جای پلیس از بین رفته‌اند. شما یک قیف را تصور کنید، این جمعیت این‌طور کشیده شده پایین و این‌ها همین‌طور روی یکدیگر قرار گرفتند. سعودی ها از حجاج بی رمق فقط فیلمبرداری کردند و هیچ کمکی نکردند.


این حجاج بی‌رمق، وحشت‌زده، گرمازده و تشنه، تقاضای آب می‌کردند ولی سعودی‌ها از آب هم مضایقه کردند؛ این را بدانید که خیلی از حجاج و عزیزان قربانی، از تشنگی جان خود را از دست دادند. حرارت بسیار بالا، آن‌هم زائری که عرض شد از عرفات و مشعر آمده و انرژی زیادی از او گرفته شده است.


نکته دردناک دیگر که من شاهد بودم این بود که اگر اغراق نکنم به ازای هر جنازه روی زمین شاید سه نیروی سعودی آنجا ایستاده بود. می‌خندیدند، با هم راه می‌رفتند، شوخی می‌کردند و سیگار می‌کشیدند و انگار که این بدن‌های روی زمین افتاده انسان نیستند ...

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

این مطالب خلاصه ای بود از صحبتهای فقط و فقط یکی از بازماندگان آن فاجعه عظیم! که تصورش هم برای من غیر ممکن است.


آقا جان از این همه مسلمان (غیر مسلمانها که هیچ!) داغدیده و نگران و مضطرب و ... چند نفر به فکر سلامتی شما هستند؟! فدایتان شوم که دلتان داغ دارد و چشمانتان اشک ...


خدایا کمکم کن که اگر گناه من، منیت من، نفسانیت من، مانع ظهور مولایمان است هدایت شوم ...



اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْـخَـفـآءُ وَ انْـکَـشَـفَ الْـغِـطآءُ

.

وَ انْـقَـطَـعَ الـرَّجـآءُ وَ ضـاقَـتِ الاْ رْضُ وَ مُـنِـعَـتِ السَّـمـآءُ

.

وَ اَنْتَ الْـمُـسْـتَـعـانُ وَ اِلَیْکَ الْـمُـشْـتَـکـى وَ عَـلَـیْـکَ الْـمُـعَـوَّلُ

.

فِـى الـشِّــدَّةِ وَ الـرَّخــآءِ اَلـلّـهُمَّ صَـلِّ عَـلى مُـحَـمَّـد وَ الِ مُـحَـمَّـد

.

اُولِــى الاْمْرِ الَّــذینَ فَـرَضْـتَ عَـلَـیْـنا طـاعَـتَـهُـمْ وَ عَـرَّفْـتَـنـا بِـذلِکَ

.

مَـنْـزِلَـتَـهُـمْ فَـفَـرِّجْ عَـنّـا بِـحَــقِّــهِــمْ فَــرَجـاً عـاجِــلا قَــریـبـاً کَـلَـمْـحِ الْـبَـصَرِ

.

اَوْ هُـوَ اَقْـرَبُ یا مُـحَـمَّـدُ یـا عَـلِىُّ یـا عَـلِـىُّ یـا مُـحَـمَّـدُ اِکْـفِـیـانـى

.

فَـاِنَّـکُـما کـافِـیانِ وَ انْـصُـرانـى فَـاِنَّــکُما نـاصِـرانِ یــا مَــوْلانـا یـا صاحِب الزَّمانِ

.

الْـغَـوْثَ الْـغَــوْثَ الْـغَــوْثَ اَدْرِکْـنـى اَدْرِکْـنـى اَدْرِکْـنـى

.

الـسّــاعَـةَ الـسّــاعَــةَ الـسّــاعَــةَ الْـعَـجَـلَ الْـعَـجَـلَ الْـعَـجَـلَ

.

یـا اَرْحَــمَ الــرّاحِـمـیـنَ بِــحَـقِّ مُـحَـمَّـد وَ الِـهِ الـطّـــاهِـــریـنَ



  • بانوی شیعه