دلم شکسته، از آدمهای دورو که توی ظاهر خیلی خیلی محترمانه باهام برخورد میکنن که هرکس منو میبینه میگه بانو جان تو خودت مشکل داری اینا که همه چی تمومن! ولی هر بار که میبینمشون خنجری به قلبم فرو می ره. امان از کنایه ها، نیش ها، زخم زبون ها و ...
چقد خوب بود اگر بعضی ها لال به دنیا می آمدند! چرا بعضی ها لحظه ای فکر نمی کنند باید در محضر خدا برای کلمه کلمه و حرف حرف جمله هاشون جوابگو باشن. چقدر ساده دل میشکنند. غریبم و تنها!
چقدر در قرآن در مورد منافقین آیه اومده و چقدر هم آیاتش تکان دهنده ست و بعضی از ما چقدر آسون از کنارش رد میشیم. اینکه بر زبانت مدام ذکر «عزیزم»، «قربانت شوم» و ... باشه و عملت مدام شکستن دل آن شخص باشد، چیزی جز نفاق است؟؟!!
تا نزدیک سحر گریه کردم، قرآن خوندم و با دل شکسته بخشیدمشون! از خدا خواستم که من اونا رو میبخشم و تو برام به نیکی جبران کن ... میدونم که مثل همیشه سنگ تمام میذاره. بخشیدم تا روزی که مادر فرزندش را رها میکنه بخشایش خدا شامل حالم بشه. من بخشیدم ولی نمیدونم خدا هم میبخشدشون یا نه!!
التماس دعا ...
- ۷ نظر
- ۱۳ تیر ۹۵ ، ۰۳:۵۵