شرح وصال

از خودم می‌گویم ... و شرح می‌دهم وقایع را تا وصال حضرت دوست ...

شرح وصال

از خودم می‌گویم ... و شرح می‌دهم وقایع را تا وصال حضرت دوست ...

مدتی است ذهنم درگیر وضع فعلی جامعه است ... چقدر خدا روی زمین غریبه ...


*رفته بودم آزمایش خون بدم، آزمایشگاه دولتی و مرجع بود و مراجعه کننده زیادی داشت. بالای دو تا اتاق نوشته بود «خونگیری آقایان» و «خونگیری خانمها» خیالم راحت شد که محرم و نامحرمی رعایت میشه. وقتی نوبتم شد یه آقا صدام زد و گفت بفرمایید نمونه رو بگیریم و منو به طرف اتاق آقایان هدایت کرد!!! با تعجب پرسیدم آقایونم باید اینجا باشن؟ و با حالتی که خیلی بهش برخورده بود گفت پس بیرون بشینید تا نمونه گیر خانم سرش خلوت بشه!! منم بیرون منتظر بودم ... و میدیدم که توی این مدت توی اتاق نمونه گیری خانمها خیلی راحت آقایون کارمند برای کارهای مختلف رفت و آمد میکنند و حرص میخوردم! نوبتم که شد وقتی وارد اتاق شدم در و بستم. همون موقع یکی از خانمهای کارمند گفت شوهرت حاج آقاست، چون ظاهرت خیلی خاصه و سخت میگیری!! و واقعا فهمیدم که چقدر حجاب و رعایت واجبات در جامعه کم شده که توی ذهن خیلیا اگر کسی این چیزا براش مهم باشه حتما بخاطر شرایطشه، نه ترس از خدا ! ... جالبه که خیلی از خانمها حتی چادری بودن و بعد از آزمایش با آستین بالا زده میومدن توی راهرو و قدم میزدن!!


*حالم بد بود و رفته بودم بیمارستان و قرار بود برام سرم وصل کنن. دیدم که پرستار بخش آقاست. همسرم پرسید ببخشید پرستار خانم ندارید؟ که کلی به‌ آقاهه بر خورد و با حالتی عصبانی با بخش دیگه ای تماس گرفت و به خانم همکارش گفت که بیاد و سرم رو وصل کنه. و ما به جرم اینکه داشتیم یکی از واجبات خدا رو انجام میدادیم با اون حال بدی که داشتم حدود ۲۰ دقیقه ای معطل شدیم تا پیگیر شدن و اومدن!!


*سوار تاکسی شده بودم و متاسفانه یه آقا اومد و کنارم نشست. من هم برای رعایت حریم ها کیفمو گذاشتم بینمون، هرچند کیفم خیلی باریک بود و جایی رو تنگ نمیکرد ولی آقاهه گویا خیلی خیلی از این موضوع ناراحت شده بود! مدام چپ چپ به کیفم نگاه میکرد و انتظار داشت برش دارم تا جاش بازتر بشه!


*رفته بودم دکتر فشارم رو بگیرم. چون دیر وقت بود فقط دکتر آقا داشتن. من هم برای گرفتن فشار آستینمو بالا نزدم و ازشون خواستم فشارو از روی لباس بگیرن و دکتره با حالتی حق به جانب میخواست بهم بفهمونه که نمیشه! که منم قبل از اینکه اون بخواد چیزی بگه گفتم مشکلی نداره من اکثر مواقع اینطوری فشار میگیرم ...



  • بانوی شیعه

خلاصه ماجرای فاجعه منا از زبان حاج میثم مطیعی:

سعودی‌ها ماشینی در خروجی جمرات قرار داده بودند تا حجاج نتوانند به‌راحتی از خیابان به سمت جمرات، خارج شوند؛ یعنی بسته بودن غیرطبیعی راه کاملاً برای افرادی که در آن وضعیت گرفتارشده بودند مشهود بود. بسیاری از حجاج در اثر تشنگی جان دادند/ سعودی‌ها مقابل اجساد می‌خندیدند. بخشی بر اثر بی‌حالی و گرما روی زمین افتادند و بخشی بر اثر فشار و اقدام نا به‌جای پلیس از بین رفته‌اند. شما یک قیف را تصور کنید، این جمعیت این‌طور کشیده شده پایین و این‌ها همین‌طور روی یکدیگر قرار گرفتند. سعودی ها از حجاج بی رمق فقط فیلمبرداری کردند و هیچ کمکی نکردند.


این حجاج بی‌رمق، وحشت‌زده، گرمازده و تشنه، تقاضای آب می‌کردند ولی سعودی‌ها از آب هم مضایقه کردند؛ این را بدانید که خیلی از حجاج و عزیزان قربانی، از تشنگی جان خود را از دست دادند. حرارت بسیار بالا، آن‌هم زائری که عرض شد از عرفات و مشعر آمده و انرژی زیادی از او گرفته شده است.


نکته دردناک دیگر که من شاهد بودم این بود که اگر اغراق نکنم به ازای هر جنازه روی زمین شاید سه نیروی سعودی آنجا ایستاده بود. می‌خندیدند، با هم راه می‌رفتند، شوخی می‌کردند و سیگار می‌کشیدند و انگار که این بدن‌های روی زمین افتاده انسان نیستند ...

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

این مطالب خلاصه ای بود از صحبتهای فقط و فقط یکی از بازماندگان آن فاجعه عظیم! که تصورش هم برای من غیر ممکن است.


آقا جان از این همه مسلمان (غیر مسلمانها که هیچ!) داغدیده و نگران و مضطرب و ... چند نفر به فکر سلامتی شما هستند؟! فدایتان شوم که دلتان داغ دارد و چشمانتان اشک ...


خدایا کمکم کن که اگر گناه من، منیت من، نفسانیت من، مانع ظهور مولایمان است هدایت شوم ...



اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْـخَـفـآءُ وَ انْـکَـشَـفَ الْـغِـطآءُ

.

وَ انْـقَـطَـعَ الـرَّجـآءُ وَ ضـاقَـتِ الاْ رْضُ وَ مُـنِـعَـتِ السَّـمـآءُ

.

وَ اَنْتَ الْـمُـسْـتَـعـانُ وَ اِلَیْکَ الْـمُـشْـتَـکـى وَ عَـلَـیْـکَ الْـمُـعَـوَّلُ

.

فِـى الـشِّــدَّةِ وَ الـرَّخــآءِ اَلـلّـهُمَّ صَـلِّ عَـلى مُـحَـمَّـد وَ الِ مُـحَـمَّـد

.

اُولِــى الاْمْرِ الَّــذینَ فَـرَضْـتَ عَـلَـیْـنا طـاعَـتَـهُـمْ وَ عَـرَّفْـتَـنـا بِـذلِکَ

.

مَـنْـزِلَـتَـهُـمْ فَـفَـرِّجْ عَـنّـا بِـحَــقِّــهِــمْ فَــرَجـاً عـاجِــلا قَــریـبـاً کَـلَـمْـحِ الْـبَـصَرِ

.

اَوْ هُـوَ اَقْـرَبُ یا مُـحَـمَّـدُ یـا عَـلِىُّ یـا عَـلِـىُّ یـا مُـحَـمَّـدُ اِکْـفِـیـانـى

.

فَـاِنَّـکُـما کـافِـیانِ وَ انْـصُـرانـى فَـاِنَّــکُما نـاصِـرانِ یــا مَــوْلانـا یـا صاحِب الزَّمانِ

.

الْـغَـوْثَ الْـغَــوْثَ الْـغَــوْثَ اَدْرِکْـنـى اَدْرِکْـنـى اَدْرِکْـنـى

.

الـسّــاعَـةَ الـسّــاعَــةَ الـسّــاعَــةَ الْـعَـجَـلَ الْـعَـجَـلَ الْـعَـجَـلَ

.

یـا اَرْحَــمَ الــرّاحِـمـیـنَ بِــحَـقِّ مُـحَـمَّـد وَ الِـهِ الـطّـــاهِـــریـنَ



  • بانوی شیعه

آیا تا بحال به این موضوع فکر کرده اید که اگر یک روز شرایطی برایتان ایجاد شود که بتوانید تنها با مقام معظم رهبری ملاقات داشته باشید چه می کنید؟ اینکه رهبر در بیت نشسته باشند و منتظر شما باشند. بعد شما را از دربها عبور دهند و روی صندلی مقابل رهبر بنشانند و به شما بگویند: هرچه میخواهد دل تنگت بگو ... زمان هم مشخص نکنند. یعنی می توانی ساعتها یا حتی روزها و ماهها آنجا بنشینی و با امامت گفتگو کنی. از هرآنچه میخواهی، هر آنچه درد در سینه داری، از مشکلات جامعه تا مشکلات اقوام و خانواده و خودت، از مشکلاتی که عمری است روی دلت سنگینی می کند و هیچگاه محرمی برای گفتگو پیدا نکرده ای ...

واقعا تا بحال به این موضوع فکر کرده ای؟ اینکه به فرض محال این شرایط ایجاد شود، واقعا حرفهایمان آماده ست؟ چه میگوییم؟ چه میخواهیم؟ من که فکر میکنم دقایق اول فقط و فقط گریه میکنم. مثل فرزندی که بعد از مدتها انتظار، پدرش را یافته! پدری که هم از نظر عاطفی به او وابسته است و هم بر او حق ولایت دارد. فکر میکنم بعد از گریه و های های وقتی حالم مساعد شد و شرایطم عادی تر شد میتوانم حرفهایم را آغاز کنم و ایشان با لبخندی بر لب مشکلاتم را تیتروار یادداشت میکنند و هر از گاهی سوالی میپرسند تا موضوع روشنتر شود و چقدر آن لحظات ناب شیرین است...


حال همین شرایط را برای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه شریف) در نظر بگیر. اینکه آقا نشسته اند و منتظر صحبتهای شما! با همان شرایط. شما مقابل حضرت نشسته اید و میخواهید درددل کنید. شاید اولش گریه امانمان ندهد! آقا هم با صبوری و لبخندی بر لب مینشیند تا گریه هایمان سبک شود و بعد سراپا گوش برای شنیدن حرفهایمان!


در مورد اول شاید بنظر کمی بعید و دور از ذهن باشد چون واقعا ایجاد کردن آن شرایط هرچند غیرممکن نیست ولی بسیار سخت است! ولی در مورد امام زمان شما همین الان میتوانی روبروی آقا بنشینی و شرایط را ایجاد کنی. خدای متعال میفرماید: خداوند و فرستاده او و مؤمنان، اعمال شما را می بینند!(۱) یکی از راویان از امام صادق علیه السلام تفسیر آیه شریفه را سوال کرد، حضرت فرمود:" هُمُ الْأَئِمَّةُ"(۲) یعنی مومنین، امامان معصوم سلام الله علیهم اجمعین هستند. پس معلوم است که امام زمانمان اعمال ما را می بینند و برایمان دعا می کنند. استاد قرائتی می گفتند: این حدیث را من به چشم خود دیدم که امام زمان (عج) روزی صد بار به شیعیانش دعا میکند.

کسی خدمت حضرت ولی عصر (عج) رسیده بود، آقا گله کرده بودند که شیعیان ما، ما را فراموش کرده اند، چرا به یاد ما نیستند؟! چرا از ما کمک نمیخواهند؟!(۳)

پس چرا ما در طول روز با اماممان خلوت نمیکنیم؟ چرا وقتی دلمان میگیرد و سینه مان تنگ میشود و غصه امانمان را میبرد با حضرت گفتگو نمیکنیم؟ بیایید با هم قراری بگذاریم که هروقت حالمان خراب شد میتوانیم وضو بگیریم و در شرایطی که تنها هستیم رو به قبله بنشینیم و اول سلامی خدمت آقا عرض کنیم و یقین کنیم که آقا روبرویمان نشسته و حرفهایمان را میشنود و اگر ما ایشان را نمیبینیم بخاطر این است که چشم بصیرتمان بسته است. اصلا میتوانیم چشمهایمان را در آن شرایط ببندیم تا بهتر تصور کنیم. اگر دلتان شکست گریه کنید تا سبک شوید. قسمت آخر دعای توسل را زمزمه کنید: یا وَصِىَّ الْحَسَنِ وَالْخَلَفَ الْحُجَّةَ ... اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللّهِ ... با توجه بخوانید تا  اشکتان جاری شود. بعد هرچقدر میخواهید با آقا صحبت کنید، درد دل کنید، التماس کنید، زار بزنید ... بعد ببینید چه حال خوشی دست میدهد و ببینید چگونه حاجاتتان یکی پس از دیگری برآورده میشود که حتی تصورش را هم نمیکردید.


امام زمان (عج): ما در رعایت حال شما کوتاهی نمی‌کنیم و یاد شما را از خاطر نبرده‌ایم، که اگر جز این بود گرفتاری‌ها به شما روی می‌آورد و دشمنان شما را ریشه کن می‌کردند. پس از خدا بترسید و ما را پشتیبانی کنید.(۴)


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

(۱) سوره توبه، آیه 105

(۲) مجلسی محمد باقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، تهران، انتشارات اسلامیه،چاپ مکرر، ج‏23، ص 353

(۳) اخلاق در خانه۱، آیت الله مظاهری، ص۳۲۳

(۴) بحارالانوار، ج۵۳، ص ۱۷۵


  • بانوی شیعه

سلام بر امام رئوفم ...


وقتی که به مشهدالرضا میرسم گویی تمام شهر عطر و بوی حرم را دارد و همیشه به همجوارانتان غبطه میخورم. وقتی وسایل را جابجا میکنیم و غسل زیارتی میکنیم برای شتافتن به سمتتان سر از پا نمیشناسم! سریع آماده میشوم و راهی حرمت ...

دلم مشهدالرضا میخواهد! دلم باب الرضایتان را میخواهد!

نمیدانم چه حکمتی است که اکثر مواقع درب ورودیمان را باب الرضا قرار میدهی آقاجان ...

دلم لحظه ای را میخواهد که در ازدحام جلوی درب حرم، از همه اقوام و آشنایانم جدا میشوم و در بین زائرانت گم میشوم تا به تو برسم ... و وقتی بعد از بازرسی فرش جلوی در را کنار میزنم و وارد صحن و سرایت میشوم ... گویی دلم یکباره میریزد! فاصله خیابان با صحن حرمتان فقط و فقط چند قدم است ولی وقتی وارد صحن میشوم بوی بهشت را استشمام میکنم... و دلم آن شمیم بهشتی را میخواهد. حال و هوای عجیبی است... سراسیمه به سمت دعای اذن دخول میروم، ءَأَدْخُلُ یا رَسُولَ اللَّهِ، ءَأَدْخُلُ یا حُجَّةَ اللَّهِ ... و اینقدر تکرارش میکنم تا اشکهایم جاری شود، تا شما اجازه دهید که وارد شوم*.

دلم میخواهد که بعد از پایان دعا سرم را به زیر  اندازم و با حالی زار به سمت حرمت پر بکشم. عاشق صحن انقلابم. یکی یکی از درها عبور کنم و به صحن انقلاب برسم. سلامی عرض کنم و بر طبق عادت همیشگی جلوی یکی از حجره های روبروی حرم روبروی گنبد طلاییتان بنشینم و سفره دلم را باز کنم... هرچند شما از حالم باخبرید چون خودتان فرموده اید: سوگند به خداوند اعمال شما هر روز و شب بر من عرضه می‌شود.**


آقا جانم، دلم خیلی برایتان تنگ است، مولا جان به دادم برسید که خیلی خسته ام، خیلی تنها و غریبم، حاجاتم را میدانید، اگر به صلاحم است امروز روا شدن این حاجات را عیدی من قرار دهید و زیارتم را از این راه دور قبول بفرمایید...


یا امام رئوف عاجزم و بیصبرانه منتظر دعوتتان هستم.

التماس دعا

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

*زیارت شما قلبی باشد. در موقع ورود اذن دخول بخواهید، اگر حال داشتید به حرم بروید - آیت الله بهجت

** امام رضا  علیه السلام  فرمود: «... والله انَّ اعمالکم لَتُعرَضُ عَلَیَّ کلُّ یومٍ و لیلةٍ»

  • بانوی شیعه

هفته ای است که ظرف نباتمان خالیست ...


و چای میخورم و حسرت خراسان را ...


السلام علیک یا علی بن موسی الرضا علیه السلام


  • بانوی شیعه

اگر در محیط خانواده و تحت ولایت پدر و مادر، خوب تمرین نکرده باشیم، معلوم نیست بتوانیم از امر ولیِ خدا اطاعت کنیم. نباید تصور کنیم که اطاعت از امام زمان (ع)، کار ساده‌ای خواهد بود. ممکن است امام زمان (ع)، دستوراتی به ما بدهد که درک آنها و تحمل آن دستورات و تبعیت از آنها برای ما خیلی سخت باشد. 

آن روزی که درب خانۀ امیرالمؤمنین(ع) را آتش زدند، یاران حضرت 4-5 نفر بیشتر نبودند. در این میان، یکی از همین تعداد کمِ یارانِ علی(ع)، شمشیر کشید و به دفاع از علی(ع) برخاست، اما حضرت دستوری برای او صادر نکرده بود. این شخص، «زبیر» بود که در این میدان حساس، نتوانست ولایت‌مداری خود را درست به‌جای آورد و در این امتحان مردود شد. یاران ولایت‌مدار حضرت، آمادۀ جان‌فشانی بودند و نگاهشان به حضرت بود تا اگر اشاره کنند، آنها وظیفۀ خود را انجام دهند. اما چون حضرت دستوری صادر نکرد، ایستادند و اقدامی نکردند.

جالب اینجاست که همین چند نفری هم که در امتحان ولایت‌مداری قبول شدند، نمرات مختلفی داشتند. یکی از آنها که از اصحاب بزرگوار حضرت نیز بود، یک لحظه به دلش خطور کرد که چرا حضرت در چنین وضعیتی، هیچ اقدامی نمی‌کند؟! اما یکی دیگر از آنها (مقداد) حتی یک لحظه نیز به امامش شک نکرد. 

اگر ما نتوانیم پدر و مادر خود را تحمل کنیم و نتوانیم به آنها درست احترام بگذاریم، ولیّ خدا را هم نخواهیم توانست تحمل کنیم. ممکن است سؤال شود که ولیِ خدا با پدر و مادر فرق می‌کند، او رفتارش خوب و کاملاً درست و حساب شده است، اما پدر و مادرهای ما ممکن است رفتار خوبی نداشته باشند و ایرادهای زیادی در رفتار و گفتارشان وجود داشته باشد.  در پاسخ به این سؤال باید گفت: درست است که رفتار پدر و مادرها ممکن است درست نباشد، اما این پدر و مادر را خداوند برای ما انتخاب کرده است و خداوند دقیقاً آنها را با همین ویژگی‌های رفتاری خاصی که دارند، برای ما درنظر گرفته است تا با تعامل با آنها و احترام به آنها تحت هر شرایطی، بتوانیم رشد کنیم.

درست است که بین پدر و مادر و امام زمان(ع) تفاوت بسیار است، اما باید به این نکته توجه کرد که همان خدایی که اطاعت از امام زمان را واجب کرده است، اطاعت از پدر و مادر را هم واجب کرده است. خدا که می‌داند ما چه پدر و مادری داریم و خود ما را هم بهتر از خودمان می‌شناسد و می‌داند که روح ما برای رشد، چه نیازهایی دارد و چه بُعدی از ابعاد روحی ما نیاز به تمرین دارد. لذا خداوند این پدر و مادر را برای ما انتخاب کرده است تا روح ما به خوبی رشد کند.



گزیده‌ای از سخنرانی حجت الاسلام پناهیان با موضوع «نهال ولایت در نهاد خانواده»

http://bayanmanavi.ir

  • بانوی شیعه

مدتی نبودم و درگیر کارای زندگی بودم. بالاخره بعد از ۶ ماه انتظار و سختی انتقالمون به شهر محل زندگی همسر صورت گرفت ...

این کوچ کردن خیلی سخت بنظر میومد. حال و روز جسمی من که معلومه و واقعا نمیتونستم هییییچ کار مثبتی انجام بدم و خودم یه جورایی اسباب زحمت بودم که با این وضعم چطور ۶۰۰ کیلومتر مسافت رو طی کنم؟! و بعد مشکل تهیه خونه توی این اوضاع نابسامان گرانی و دست خالی ما ! و البته زمان محدود مرخصی همسر که باید تو این زمان کوتاه خونه پیدا میکردیم و تر و تمیز میکردیم و از یه شهر دیگه اسباب می آوردیم و ... حتی فکر کردن به این همه کار هم آدمو گیج میکرد چه برسه به اینکه باور کنم یه روز همه این کارا به خوبی و خوشی تموم میشه!‌ و خدای مهربونم مثل همیشه برام سنگ تموم گذاشت... میگید چطوری؟ عرض میکنم خدمتتون:

توی این مدت کوتاه در زمان نصف روز تونستیم یه خونه خیییییییییییلی خوب پیدا کنیم که تقریبا بهترین جای شهر هست، نزدیک مادرشوهرم هستم و راحت رفت و آمد میکنیم، خونه بزرگ و نوساز و خلاصه هرچی از خوبیهای خونه بگم کم گفتم! و جالبه که مقدار کرایه خونه هم نسبت به خونه های هم ترازش خیلی کمتره! و البته یه صاحبخونه خیییییلی خوب و مومن و منصف. و لازمه بگم که همین هزینه برای رهن خونه رو هم خدا به طرز معجزه آسایی بهمون رسوند ...

خونه که قولنامه شد با کمک خانوادم اسبابامون فرستاده شد و توی مدت زمان کمتر از دو روز همه وسایل رو خواهرشوهرام (ان شاالله خدا براشون به بهترین شکل جبران کنه) با دلسوزی فراوان برام چیدن!! تک تک وسایل آشپزخونه رو شستن و خشک کردن و گذاشتن توی کابینت، کمد دیواری و وسایلشو مرتب کردن و خلاصه هیچ کاری روی زمین نموند و من بدون اینکه دست به سیاه و سفید بزنم خیییییییلی زود و راحت بالاخره سامون گرفتم ... الان که دور و برمو نگاه میکنم اینقد همه چیز مرتبه که حیرون میمونم!

من که لایق این همه لطف خدا نیستم! این نظر ویژه خدا یا بخاطر خوبی زیاد همسرمه و اخلاق خوشش و یا روزی فرزندمونه ... و واقعا زندگی من میتونه یه مثال عینی باشه برای همه اونایی که از ازدواج و تشکیل زندگی و تهیه خونه و بچه دار شدن و ... میترسن. من واقعا با هیچی شروع کردم و همه چیز خودبخود پیش میره ...

این روزها به حرفهای دوست خوبم سیده طهورا فکر میکنم... طهورا جان یادتونه میگفتید نقل مکان کردن گشایش ایجاد میکنه؟! و من منتظر نشستم تا هر لحظه لطف خدا رو با چشمام ببینم.

  • بانوی شیعه

قرائت قرآن یعنی چه؟

قرائت قرآن به آن خواندنی می گویند که همراه با درک معنای اولیه باشد. خواندنی که انسان چیزی از معنا متوجه نشود قرائت نیست. اگرکسی درماه مبارک رمضان قران را ده بار دوره کند حداقل ارتباط با قرآن را که مورد انتظارخداوند است، برآورده نکرده است؛ زیرا حداقل ارتباط با قرآن، ارتباط در سطح قرائت است. اگرکسی قرآن بخواند ومعنی آن را متوجه نشود, عَرب نمی گوید قَرَأتُ (خواندم) زمانی میگوید: قرات کتابک که خوانده باشد و بفهمد. جلسات قرائت قرآن ما، نود درصد بلکه بیشتر، جلسه ی قرائت نیست بلکه جلسه ی تلفظ است وحداقل انتظار خداوند در ارتباط با کتابش ارتباط در حد قرائت است نه تلفظ.

چگونه ترجمه قرآن را بخوانیم

یکی از روش های غلط ترجمه خواندن این است که یک آیه را می خوانند سپس ترجمه ی زیرش را می خوانند؛ این پریدن وسط حرف خداست و غلط است. روش های درست و موافق ادب با قرآن از این قرار است:

روش اول: اگرفردی میخواهد چندین آیه بخواند، بهتر است که اول آیات را مروری بکند. بعد ترجمه آن را بخواند سپس آیات راپیوسته به هم بخواند.

روش دوم: آیات را کاملاً بخواندسپس در آخر ترجمه را بخواند.

روش سوم: اول ترجمه را مرور کند، سپس آیات راقرائت کند ومجدداً ترجمه را بخواند.

آداب ظاهری وباطنی قرآئت قران مجید

مرحوم شیخ محمدتقی آملی میفرمودند: یکبارخدمت مرحوم قاضی مشرف شدم وپرسیدم: چرا این همه قرآن می خوانیم وچیزی برایم حاصل نمی شود. درجواب فرموده بودند:آن طور که تو می نشینی و لَم میدهی، توقع داری چیزی دستگیرت بشود؟؟

قران یک کتاب خاص است. حتی به کلمه  سگ و یا شیطانی که در آن نوشته شده، بی وضو نمی توان دست زد آثار خاصی هم این کتاب دارد که با مراعات شرایط و ضوابط قرائت آن بدست می آید.

مخاطب قرآن؛ تک تک مردم

تک تک مردم مخاطب قرآن هستند؛ یعنی در نزول قرآن خصوصیات تک تک مردم لحاظ شده است. ما از این امر غافلیم.  متأسفانه تصور ما از قرآن این است که کوهی از مطالب فراهم شده وهرکس هرچقدر از آن می خواهد بر می دارد این تصوری غلط است.

در مسآله رزق و روزی هم همین اشتباه را می کنیم. تصور اولیه ما از روزی این است که کوهی از پول یا آذوقه فراهم شده وگفته شده هرکس به مقدار خودش از آن بردارد. ابداً اینطور نیست. شاهدِ این ادعا زمانی است که ما بسیار تلاش میکنیم وکم به دست می آوریم. حقیقت این است که تک تک شما در یک محاسبه ای از اطلاعات نامتناهی قرار دارید که روزیتان به طور شخصی وخصوصی محاسبه و داده میشود. همانطور که روزی ظاهری، خصوصی داده می شود. روزی باطنی هم خصوصی داده می شود. قرآن هم از آن جمله است. یعنی در نزول قرآن، تک تک خلائقِ مخاطبِ قرآن، لحاظ شدند به همین خاطر قران شفاء است. پس باید  آداب باطنی را هم رعایت کرد خود را مخاطب کلام خدا دید؛ یعنی فرد، تصورکند که خودش به صورت خصوصی وجزئی مخاطب کلام خداست اگر فردی بتواند این حالت را درخودش ایجاد کند اگر یک دور قرآن را به این صورت بخواند، زندگی اش متحول خواهدشد.


برگرفته از سخنرانی حجت الاسلام نخاولی

 دومین روز رمضان المبارک 1435


منبع: Gofteman-bartar.ir


  • بانوی شیعه
شب قدر شب توبه نیست، شب اعطای هدایاست.
شبهای قدر شبهای اتصال به خدا است، شبهای اتصال به ولی خداست، ظاهراً و باطناً. چرا که اتصال به خدا جز از طریق ولی خدا امکان پذیر نیست.
شبهای قدر از نیمه شعبان شروع میشود، شب نیمه شعبان اولین شب قدراست. باید تا شب قدر حساب خود را بررسی و صاف کرد، اعمال را، نیات را، روحیات را، افکار را و... شب قدر شب توبه نیست، شب اعطای هدایاست. وقت امتحان که دیگر جای درس خواندن نیست، جای تماشای نتیجه است.

بعد از پایان جلسه چه کنیم که حالمان حفظ شود؟
مرحوم آقای قاضی افاض الله علینا من برکات تربته بعد از اتمام جلساتشان، عبا را بر روی سر کشیده و بدون صحبت با کسی راهی منزل میشدند!
استاد ما میفرمودند بعد از جلسات بلافاصله به منزل رفته و بخوابید! تا این توجهات و ربط قلبی حاصله در نفس مستقر شود، چرا که حالات و توجهات قلبی به ادنی چیزی از بین میرود. اگر این جلسات این رسالت را ایفا کرد و یا هرجلسه ای که میروید، اگر حال توجهی حاصل شد آنرا حفظ کنید، چگونه؟ خود را در معرض عوامل فاصله انداز قرار ندهید، مثل شوخی ها و خنده های رایج بعد از جلسات
روزی مرحوم علامه طهرانی در جایی نماز میخواندند، در بین 2 نماز اندکی تأمل میفرمایند، شاگردان شروع میکنند به شوخی، آن هم نه شوخی های بد، شوخی های مباح و معمولی، مرحوم علامه با عصبانیت همه را بیرون میکنند! آنها توجیه میکنند که این حال ماست! حال سُرور غالب است! مرحوم علامه میفرمایند این حالتان از شیطان است!
حفظ حالات مهم تر از اصل حالات است، باید تلاش کرد برای حفظش.

منبع: Gofteman-bartar.ir/ سخنرانی استاد نخاولی
  • بانوی شیعه

 مادر میتواند فرزندان را به بهترین وجهی تربیت کند. تربیت فرزند به وسیله‌ی مادر، مثل تربیت در کلاس درس نیست؛ با رفتار است، با گفتار است، با عاطفه است، با نوازش است، با لالائی خواندن است؛ با زندگی کردن است. مادران با زندگی کردن، فرزند تربیت میکنند. هرچه زن صالح‌تر، عاقل‌تر و هوشمندتر باشد، این تربیت بهتر خواهد شد. بنابراین برای بالا رفتن سطح ایمان، سطح سواد، سطح هوش بانوان، در کشور باید برنامه‌ریزی شود.

 یکی از مهمترین وظائف زن، خانه‌داری است. همه میدانند؛ بنده عقیده ندارم به این که زنها نباید در مشاغل اجتماعی و سیاسی کار کنند؛ نه، اشکالی ندارد؛ اما اگر چنانچه این به معنای این باشد که ما به خانه‌داری به چشم حقارت نگاه کنیم، این میشود گناه. خانه‌داری یک شغل است؛ شغل بزرگ، شغل مهم، شغل حساس، شغل آینده‌ساز. فرزندآوری یک مجاهدت بزرگ است. ما با خطاهائی که داشتیم، با عدم دقتهائی که از ماها سر زده، یک برهه‌ای در کشور ما متأسفانه این مسئله مورد غفلت قرار گرفت و ما امروز خطراتش را داریم میبینیم؛ که من بارها این را به مردم عرض کرده‌ام: پیر شدن کشور، کم شدن نسل جوان در چندین سال بعد، از همان چیزهائی است که اثرش بعداً ظاهر خواهد شد؛ وقتی هم اثرش ظاهر شد، آن روز دیگر قابل علاج نیست؛ اما امروز چرا، امروز قابل علاج است.


 فرزندآوری یکی از مهمترین مجاهدتهای زنان و وظائف زنان است؛ چون فرزندآوری در حقیقت هنر زن است؛ اوست که زحماتش را تحمل میکند، اوست که رنجهایش را می‌برد، اوست که خدای متعال ابزار پرورش فرزند را به او داده است. خدای متعال ابزار پرورش فرزند را به مردها نداده، در اختیار بانوان قرار داده؛ صبرش را به آنها داده، عاطفه‌اش را به آنها داده، احساساتش را به آنها داده، اندامهای جسمانیاش را به آنها داده؛ در واقع این هنر زنها است. اگر چنانچه ما اینها را در جامعه به دست فراموشی نسپریم، آن وقت پیشرفت خواهیم کرد.


پ.ن: بیانات در دیدار جمعی از مداحان، ۱۳۹۲/۲/۱۱


  • بانوی شیعه